نويسنده: آنتوني گيدنز
مترجم: منوچهر صبوري



 

انواع گوناگون از شکلهاي خانواده در جوامع مختلف در سراسر جهان به جاي مانده است. در بعضي نواحي، مانند مناطق دوردست آسيا، آفريقا يا اقيانوس آرام شکلهاي سنتي خانواده شامل خانواده هاي گسترده، کلانها، و چندهمسري چندان تغييري نکرده اند. اما، در بيشتر کشورهاي جهان سوم، تغييرات گسترده اي در حال وقوع است. منشأ اين تغييرات پيچيده است، اما چند عامل را مي توان به عنوان عوامل به ويژه مهم در ايجاد اين دگرگونيها برگزيد. اين عوامل، در درجه ي اول، همانند دوره هاي پيشين در غرب، شامل تأثير صنعت و زندگي شهري امروزي مي گردد. به طور کلي، اين تغييرات حرکتي جهاني در جهت تفوق خانواده ي هسته اي، ايجاد مي کنند، و نظامهاي خانواده ي گسترده و انواع ديگر گروههاي خويشاوندي را از هم مي پاشند. اين موضوع نخستين بار به طور مستند توسط ويليام گود(1) در کتابش انقلاب جهاني در الگوهاي خانواده(2) مطرح گرديد. (1963) شايد گود بعضي از اين تغييرات را بيش از حد ساده کرده باشد، اما اين ادعاي او که تغييري کلي در جهت تفوق بيشتر خانواده هسته اي در حال رخ دادن است با تحقيقات بعدي اثبات گرديده است.

راستاهاي تغيير

مهمترين تغييراتي که هم اکنون در سراسر جهان رخ مي دهند را مي توان در موارد زير خلاصه کرد.
1- کلانها و ديگر گروههاي خويشاوندي به هم پيوسته نفوذ خود را از دست مي دهند. تاريخ دوره ي بعد از جنگ چين نمونه ي گويايي است. هنگامي که حکومت کمونيستي در سال 1949 به قدرت رسيد، کوشش کرد نفوذ تسو را بر زندگي خانوادگي و امور اقتصادي از ميان ببرد. اراضي متعلق به تسوها خُرد شده و مجدداً ميان دهقانان توزيع شد. کمونها تا اندازه ي زيادي جانشين سازمان سنتي تسو شدند. از آن زمان تاکنون، وقوع تغييرات ديگري در زندگي اجتماعي و اقتصادي نفوذ آن را بيشتر کاهش داده است.
2- روندي کلي در جهت انتخاب آزادانه همسر مشاهده مي شود. اگرچه به هيچ وجه همبستگي کاملي وجود ندارد، اما نظامهاي خانواده ي گسترده معمولاً با ازدواجهاي تنظيم شده(3) ربط دارند. تعهدات نسبت به گروه خانوادگي در برقراري پيوندهاي ازدواج اهميت زيادي دارند. تا اندازه اي به علت نفوذ انديشه هاي غربي، که بر فردگرايي و عشق رمانتيک تأکيد مي ورزند، و تا اندازه اي به واسطه ي عوامل ديگري که نظامهاي خانواده گسترده را تضعيف مي کنند، ازدواج تنظيم شده محدود مي شود. اعضاي نسل جوان به ويژه آنها که در نواحي شهري کار و زندگي مي کنند- اغلب خواهان حق انتخاب شريک زناشويي خودند.
3- حقوق زنان، هم از نظر حق انتخاب در ازدواج و هم تصميم گيري در خانواده بيش از پيش به رسميت شناخته مي شود. ميزان زيادتر اشتغال براي زنان در خارج از خانه، همراه با آسان تر شدن طلاق، با اين تغييرات در ارتباط هستند. در بعضي جوامع، شوهران به طور سنتي تقريباً اختيار کامل طلاق همسرانشان را داشتند- براي مثال، تنها لازم بود در حضور شهود به زن بگويند که ديگر او را نمي خواهند. سازمانهاي زنان اکنون به طور گسترده اي براي حقوق مساوي در مورد طلاق فشار مي آورند- اگرچه جوامع بسياري هستند که در اين جهت پيشرفت چنداني نکرده اند.
4- بيشتر ازدواجها در فرهنگهاي سنتي "ازدواجهاي خويشاوندي" بود. از افراد انتظار مي رفت، يا مجبور بودند که با شريک زناشويي انتخاب شده از ميان افراد خاصي، که به وسيله ي روابط خويشاوندي معين مي شد، ازدواج کنند. براي مثال هرجا گروههاي کلان نيرومندي وجود داشت، معمولاً به افراد اجازه داده نمي شد که با فردي که عضو همان کلان بود ازدواج کنند، حتي اگر ارتباط خويشاوندي دور بود. اين روش برون- همسري ناميده شده است. درون- همسري عکس آن است، و افراد مجبورند با ديگران در درون گروه خويشاوندي ازدواج کنند. در هر دو مورد، عضويت در گروه خويشاوندي عامل سازمان دهنده براي تشکيل روابط زناشويي است. اين جريان به طور کلي روز به روز کمتر مي شود.
5- آزادي جنسي در جوامعي که بسيار سختگير بودند بيشتر رواج مي يابد. گاهي اين فرايند پيشرفت زيادي نکرده است، و تغييراتي در جهت معکوس نيز رخ داده اند، مانند آنچه به دنبال انقلاب اسلامي در ايران در اواخر دهه ي 1970 روي داد. (مقامات مسئول ايران درصدد برآمده اند قوانين و رسومي را که آزادي جنسي را محدود مي سازد احيا کنند). با وجود اين، اين گونه موارد استثنايي هستند. در واقع، بسياري از جوامع سنتي تا دوران کنوني و از جمله در دوران حاضر، از نظر روابط جنسي به مراتب بيش از غرب آزاد بوده اند.
6- روندي کلي در جهت گسترش حقوق کودکان وجود دارد. در بسياري از کشورها کودکان هنوز دستخوش محروميت شديد هستند، يا از نظر جنسي مورد بهره برداري و سوء استفاده واقع مي شوند. بيشتر حکومتها چارچوبهاي قانوني براي حمايت از حقوق کودکان ايجاد کرده اند، اگرچه راه درازي در پيش است تا اين قوانين عموميت پيدا کنند.
اشتباه خواهد بود که در مورد اين روندها مبالغه کنيم، يا تصور کنيم که خانواده ي هسته اي در همه جا به شکل مسلط خانواده تبديل شده است. در اکثر جوامع در دنياي امروز، خانواده گسترده متداول است و شيوه هاي عمل خانواده سنتي ادامه دارد. به علاوه، نظامهاي خانوادگي گوناگون اند، و دگرگوني اشکال آنها از انواع مبدأها در اين فرايند دگرگوني آغاز مي شود. در سرعت وقوع دگرگوني تفاوتهايي وجود دارد، و موارد متعدد واگشت و روندهاي مخالف نيز مطرح است. براي مثال، در يک بررسي در فيليپين، نسبت خانواده هاي گسترده در نواحي شهري بيش از مناطق روستايي اطراف بود. اين خانواده ها تنها شکل تحول يافته اي از خانواده هاي گسترده ي سنتي نبودند، بلکه پديده ي جديدي را نشان مي دادند. پسرعموها، دخترعموها، پسرخاله ها و دخترخاله ها، برادرزاده ها و خواهرزاده ها که نواحي روستايي را ترک کرده و براي استفاده از فرصتهاي شغلي موجود به شهرها مي آمدند، با خويشاوندان خود زندگي مي کردند. نمونه هاي همانندي نيز در جاهاي ديگر در کشورهاي جهان سوم ملاحظه گرديده اند. (Stinner, 1979)
فرايندهاي مشابهي در برخي ملل صنعتي مشاهده شده اند. به عنوان مثال، در بعضي مناطق لهستان تجديد حيات خانواده ي گسترده به طور مستند نشان داده شده است. بسياري از کارگران صنعتي در لهستان داراي مزارعي هستند که به طور نيمه وقت به آنها رسيدگي مي کنند. پدربزرگها و مادربزرگها با خانواده فرزندانشان زندگي کرده و به اداره ي خانه و پرورش کودکان کمک مي کنند، در حالي که نسل جوان تر به کار خارج از خانه اشتغال دارد. (Turowski, 1977)

پي نوشت ها :

1. William J. Goode
2. World Revolution in Family Patterns
3. arranged marriages

منبع مقاله :
گيدنز، آنتوني، (1376)، جامعه شناسي، ترجمه ي منوچهر صبوري، تهران: نشر ني، چاپ بيست و هفتم: 1391